دیشب باران بارید
همان قطره ها که تو راهیشان میکنی
صدایشان را شنیدم
صدای آمدنشان را
فریاد میزدند و خود را رحمت تو مینامیدند
من که میشناختمشان
وقتی گونه ام را لمس کردند
فهمیدم آنها نیز بیگانه نیستند بامن
و این بهترین خبر خوشی بود که میتوانستم بشنوم...
M
روزگار دراز......برچسب : نویسنده : 7mahoora19986 بازدید : 81