باران میبارد...

"بی معرفت نیستم"

جمله ای تکراری که همه میگویند

اما من...

بی معرفت هستم

حداقل برای تو بوده ام

و یا حداقل اینطور نشان داده ام

تمام تابستان و بیش از نیمی از پاییز سر نزده ام

و حالا...

من اینجایم

دلم شاد است از باران پاییزی 

بارانی که اکنون میبارد

غمهای نداشته دلم را شسته است

نمیگویم منِ بی معرفت را ببخش

نمیگویم بزرگی کن

این یک بار را کوچک باش

این یک بار ادای بی معرفتان را در بیاور

باران میبارد

امروز

چهارمین روز سومین ماه از سومین فصل سال

امروز معرفت را کنار بگذار بی معرفتی را نیز

فقط همراه من خوشحال باش

مثل یک پاییزی

آری من دختر پاییزم

دختری متعلق به بیست و ششمین روز سومین ماه از سومین فصل سال

من دختر همین بارانم

که صدایش آرامشم است

بیا یک لحظه مرا نادیده بگیر و شاد باش

توجه به معرفت یا بی معرفتی دیگران شادی را میگیرد

بیا امروز فقط باران را دوست بداریم

بگذار همین قطره ها که آسمان را به زمین وصل میکند

دلهای ما را هم به هم متصل کند

بگذار رحمتش را مثل تمام روزهایی که گذشته اند و خواهند آمد حس کنم

بگذار امروز فکر خود را ببندیم و تنها دریچه های قلبمان باز بماند

بیا و بگذار امروز تنها بارانی شویم

و بس...

M